خوش فطرت. خیرخواه. (ناظم الاطباء). خوش نیت. نیکونیت. نیک خواه: همتی را که هست نیک اندیش نیکوئی پیشه نیکی آرد پیش. نظامی. خویشتن راخیر خواهی نیک خواه خلق باش زآنکه هرگز بد نباشد مرد نیک اندیش را. سعدی. نیکوئی کن که مردم نیک اندیش از دولت و بختش همه نیک آید پیش. سعدی. به شادکامی دشمن کسی سزاوار است که نشنود سخن دوستان نیک اندیش. سعدی
خوش فطرت. خیرخواه. (ناظم الاطباء). خوش نیت. نیکونیت. نیک خواه: همتی را که هست نیک اندیش نیکوئی پیشه نیکی آرد پیش. نظامی. خویشتن راخیر خواهی نیک خواه خلق باش زآنکه هرگز بد نباشد مرد نیک اندیش را. سعدی. نیکوئی کن که مردم نیک اندیش از دولت و بختش همه نیک آید پیش. سعدی. به شادکامی دشمن کسی سزاوار است که نشنود سخن دوستان نیک اندیش. سعدی
زیرک. هوشیار. تیزفهم. سریعالانتقال: مرا این زن پیر چون مادر است یکی چابک اندیش کندآور است. فردوسی. و آن نمودن که بنگرم پیشی کارها را به چابک اندیشی. نظامی (هفت پیکر). که شنیدم به خردی از خویشان خرده کاران و چابک اندیشان. نظامی (هفت پیکر)
زیرک. هوشیار. تیزفهم. سریعالانتقال: مرا این زن پیر چون مادر است یکی چابک اندیش کندآور است. فردوسی. و آن نمودن که بنگرم پیشی کارها را به چابک اندیشی. نظامی (هفت پیکر). که شنیدم به خردی از خویشان خرده کاران و چابک اندیشان. نظامی (هفت پیکر)
آنکه همه اندام و اعضای وی نرم و لطیف باشد. (ناظم الاطباء). ظریف. ظریف اندام. جوان. متناسب اعضا. که اندامی ظریف و زیبا دارد: طلب کرد یار دلارام را پری پیکر نازک اندام را. نظامی. کافروخته روی بود و بدرام پاکیزه نهاد و نازک اندام. نظامی (لیلی و مجنون ص 227). شنیدم که لقمان سیه فام بود نه تن پرور و نازک اندام بود. سعدی. نازت بکشم که نازک اندامی بارت ببرم که نازپروردی. سعدی. چندانکه خوب و لطیف ونازک اندامند درشتی و سختی کنند. (گلستان)
آنکه همه اندام و اعضای وی نرم و لطیف باشد. (ناظم الاطباء). ظریف. ظریف اندام. جوان. متناسب اعضا. که اندامی ظریف و زیبا دارد: طلب کرد یار دلارام را پری پیکر نازک اندام را. نظامی. کافروخته روی بود و بدرام پاکیزه نهاد و نازک اندام. نظامی (لیلی و مجنون ص 227). شنیدم که لقمان سیه فام بود نه تن پرور و نازک اندام بود. سعدی. نازت بکشم که نازک اندامی بارت ببرم که نازپروردی. سعدی. چندانکه خوب و لطیف ونازک اندامند درشتی و سختی کنند. (گلستان)